روی خط عشق

آمــــوزش کامــل مسـائل جنســــی و روابــــط زنــاشــــویی

روی خط عشق

آمــــوزش کامــل مسـائل جنســــی و روابــــط زنــاشــــویی

طلاق و مسائل پیرامون آن

شاید بتوان در یک تقسیم بندی کلی زندگی انسان را به دو بخش اساسی تقسیم کرد.این دو بخش شامل دوران مجردی و دوران متأهلی است.متأهل کسی است که ضمن تعهد به شخصی دیگر و پایبندی به این پیوند وظایف و حقوقی را بر عهده دارد.
در هر حال چه ازدواج را پیوند میان دو روح تلقی کنیم و چه آن را صرفاً قراردادی اجتماعی بدانیم، دارای تأثیرات اساسی در زندگی فرد و اجتماع است.اساسی ترین و آشکارترین کارکرد ازدواج بقای نسل است و علاوه بر آن کارکردهای دیگری نیز بر آن مترتب است.طبیعی ترین شکل خانواده همین است که هیچ عاملی جزء مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیفکند. اگر ازدواج را قراردادی بین دو شخص برای زندگی مشترک بدانیم، این قرارداد همواره دائم نیست و گاهی بنا به دلایلی فسخ می شود.جریان فسخ قرارداد بین یک زوج را اصطلاحاً طلاق می گویند.

هیچ دختری در آغاز زندگی و در پای سفره عقد تصور نمی کند ممکن است روزی مشکلات چنان بر او غلبه کنند و شرایطی بر او تحمیل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگی مشترکش پایان دهد.
طلاق، احساس باخت و بازنده بودن در ارتباط زناشویی است که طرفین آن برای رهایی از این احساس، اقدام به جدایی می کنند.گاهی طلاق، تنها راه منطقی، برای حل مشکل به نظر می رسد.آنچه دارای اهمیت است، نگرش متفاوت افراد جامعه، نسبت به این پدیده است.
طلاق دلایل گوناگونی دارد.این دلایل متناسب با موقعیت، طبقه و جایگاه اجتماعی زوجین متفاوت است.شناخت عوامل مؤثر در شکل گیری این پدیده، در کنترل و کاهش آن نقش بسزایی خواهد داشت.
●عوامل مؤثر در طلاق
به گفته کارشناسان، ازدواج هایی که درآ نها هماهنگی بیشتری میان زوجین وجود دارد موفق ترند و کمتر به طلاق می انجامند.تشابهاتی مانند طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، هم نژاد، هم دین، هم زبان بودن و ...، یک ازدواج موفق را رقم می زند.ازدواجی که با تشابه نژادی _زبانی _روانی واجتماعی صورت بگیرد ازدواجی موفقیت آمیز است.
تفاوت طبقاتی یکی از عواملی است که با امکانات اجتماعی؛ معمولاً دیدگاه های مختلفی را به وجود می آورد.البته اگر دو نفر، آن اندازه از آگاهی لازم برخوردار باشند که این تفاوتها را به رسمیت بشناسند ازدواجشان منعی ندارد.
دکتر آقاجانی (جامعه شناس)،معتقد است: «طلاق به عنوان مسأله اجتماعی یکی از تلخ ترین پدیده های حیات انسانی است.می توان گفت کمتر پدیده اجتماعی به پیچیدگی طلاق وجود دارد.علل و عوامل طلاق متفاوتند و این علل و عوامل یا در لایه های عمیق اجتماعی قرار دارند یا در لایه های ظاهری.اما باید توجه داشت که درک ،فهم و تفسیر لایه های عمقی کار پیچیده ای است.»
دکتر آقاجانی علل و عوامل تأثیر گذار در طلاق را اینگونه بیان می کند:
۱.عدم تفاهم و توافق اخلاقی، ۲.ناسازگاری و عدم سازش، ۳.بد اخلاقی و بد رفتاری، ۴.خشونت (کتک زدن)، ۵.تفاوت و تضاد در زندگی، ۶.تفاوتهای فرهنگی، ۷.سوء ظن ۸.اعتیاد ۹.عدم شناخت و درک یکدیگر ۱۰.ازدواج دوم ۱۱.دخالت دیگران در زندگی ۱۲. اختلاف سن ۱۳.عدم علاقه ۱۴.بیماری روحی ۱۵.بیکاری ۱۶.عدم توافق در مسائل جنسی (زناشویی) ۱۷.ازدواج اجباری
البته از دیدگاه دکتر آقاجانی در میان طبقات مختلف اجتماعی (بالا، متوسط، پایین)، تفاوتهای اساسی در علت طلاق وجود دارد.به طور مثال، در طبقه پایین جامعه، مهمترین علت طلاق مشکلات مالی عنوان می شود و بیکاری و ندادن نفقه، اعتیاد، خشونت و بداخلاقی و بدرفتاری از جمله دیگر علل طلاق است.تفاوت های طلاق در میان دو طبقه بالا و متوسط نیز مختلف است.مثلاً مهمترین عامل طلاق در میان طبقه بالا، عدم تفاهم و توافق اخلاقی است.در حالی که در میان طبقه متوسط، تفاوت های فرهنگی مهمترین عامل است.
برای آشنایی با دیدگاه های روان شناسی و طلاق به سراغ خانم وحیده دبیریان (روان شناس) رفتیم و سؤالاتی را مطرح کردیم.
* از دیدگاه روان شناسی، طلاق در چه زمانی به عنوان یک راه حل به زوجین پیشنهاد می شود؟ به عبارت دیگر آیا می توان در مواردی طلاق را سودمند دانست؟
- زمانی که به خود واقعی ما صدمه وارد می شود و باعث پایین آمدن عزت نفس می شود، آن موقع است که طلاق منفورترین حلال است.زمانی که ما به خودمان ضربه وارد می کنیم و تحمل زندگی برایمان سخت می شود. زمانی که تحملمان را پشت سر گذاشتیم، آن لحظه است که خود واقعی فرد هیچ احساسی به طرف مقابل ندارد و تنها راه نجاتش را طلاق می داند.
از دیدگاه روان شناسی فروپاشی یک خانواده یک رویداد ساده نیست زیرا باید همه خاطرات و تجربیات نامطلوب زندگی از ذهن پاک شود و از بین برود تا فرد بتواند خود را با شرایط آتی زندگی هماهنگ سازد.
وقتی دوام زندگی دچار مشکل شود، اعتماد به نفس و آرامش انسان به خطر می افتد و همراه با این به خطر افتادن، اگر طلاق صورت نگیرد باعث نابودی خود فرد می شود.
* چه عواملی در طلاق تأثیر گذار هستند، به نظر شما مهمترین عوامل کدامند؟
- در اصل مهمترین دلایل طلاق توقعات نادرستی است که طرفین از یکدیگر دارند.در عین حال موارد زیر نیز قابل اشاره است: عدم آگاهی جنسی، شهرت یکی از طرفین، بیماری و یا نقص جسمانی، نبود امنیت شغلی، تضاد فرهنگی، فقر مالی و عدم درک متقابل افراد از یکدیگر.
اما یکی از مهمترین عوامل طلاق در جامعه امروز ما بحران شخصیت است.همان بحرانی که سبب می شود ازدواجها صورت گیرد.بحران تنهایی یا یک خلأ عاطفی.خلأیی که باعث می شود در سن پایین، فرد تصمیم بگیرد با ازدواج این گره یا عقده را از هم بگسلد.چنین افرادی که هنوز به بلوغ روانی کامل نرسیده و آگاهی لازم را جهت ازدواج ندارند، فقط برای اینکه تنهایی خود را پر کنند به سراغ ازدواج می روند.این افراد نه به روابط جنسی، نه به مادیات و نه به ظواهر و ...به هیچ چیز توجه نمی کنند و تنها توجه آنها به تشکیل زندگی تازه و استقلال فردی در نتیجه جدا شدن از خانواده خود است. همین بحران شخصیت باعث می شود فرد به هیچ کدام از تفاوتهای فرهنگی و ... با فرد مقابل توجه نکند، تا فقط به استقلال فردی دست یابد.بنابراین بحران شخصیت به طور غیر مستقیم، طلاق را نیز برای فرد رقم می زند.
* راههای کاهش وقوع طلاق چیست ؟
- از آنجایی که ناآگاهی در زمینه های مختلف یکی از مهمترین عوامل طلاق است، بنابراین مشاوره دادن به افرادی که می خواهند ازدواج کنند و بالا بردن سطح آگاهی آنها، در جهت موفق بودن ازدواج کمک شایان توجهی است.در جامعه ما از مراکز مشاوره خانواده استفاده می شود.
راه مهم دیگر این است که ساختار آموزشی کشور تغییر داده شود.در کشور ما آگاهی های مناسبی در مورد جنس مخالف داده نمی شود و این خود می تواند عاملی باشد برای شکست در ازدواج و در نتیجه طلاق.
* آثار سوء طلاق بر فرد و جامعه چیست ؟
- مهمترین اثر احساس جدا شدن، تنهایی و منزوی شدن فرد است که این اتفاق احتمال سوء تعبیرها و حتی خودکشی را افزایش می دهد و در اینجاست که فرد از زندگی لذت نمی برد و احساس پوچی به او دست می دهد و با خود می گوید من برای چه زنده ام؟ حالا چه بر سر من می آید؟ از این پس چگونه باید زندگی کنم؟
بعد از این عامل بدبینی فرد نسبت به جنس مخالف و تعمیم آن نسبت به همه افراد جامعه یک عامل که باعث تشدید این حس می شود این است که افراد جامعه نسبت به این افراد احساس ترحم می کنند و به آنها برچسب می زنند، در نتیجه فرد احساس کمبود بیشتری کرده و تنهایی او تشدید می شود.از طرفی، دلسوزی بیش از حد اطرافیان و جامعه نیز، باعث می شود مشکلات روحی افراد مطلقه تشدید شده و جو بی اعتمادی بوجود آید.
* چه کنیم تا کودکان طلاق آسیب کمتری ببینند؟
- باید تا حد امکان حقیقت را برای کودکان بیان کرد.چون در غیر این صورت دلایل اشتباهی برای طلاق تصور خواهند کرد و از لحاظ روانی صدمه زیادی برآنها وارد می شود.
مثلاً کودکان بین ۲ تا ۵ سال، به طور طبیعی به والدی که مخالف جنس خودشان است علاقه زیادی دارند و آرزو دارند که دیگری در بین نباشد زیرا او را رقیب خود می دانند.در این مرحله اگر والدین مورد علاقه آنها منزل را به علتی ترک کند ویا طلاق بگیرد، کودکان تصور می کنند که به دلیل عصبانیت یا آرزوهای رقابت طلبانه آنها است که این اتفاق افتاده و ناگهان احساس گناه، غم و افسردگی می کنند.
در هنگام طلاق ۵ ترس برای کودکان بوجود می آید:
حالا چه بر سر من می آید؟ کجا باید زندگی کنم؟ چرا پدر یا مادر مرا ترک کرد؟ چه کسی از من مراقبت می کند؟ و همه اتفاقها تقصیر من بود.
برخورد آگاهانه والدین باعث می شود، کودک بتواند بر این ترسها غلبه کرده و پاسخی مناسب برای سؤالهایش بیابد.
●عامل مهم و فراموش شده طلاق
دکتر مجد عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران و مؤسس نخستین مرکز مشاوره جنسی در ایران، می گوید: «متأسفانه باید اعلام کنم که عدم آگاهی زوج ها از ارتباط جنسی باعث جدایی بین آنان می شود و این جدایی ها روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود.»
دکتر مجد در مورد این عدم آگاهی می گوید: «هرفردی در مورد مسائل مهم زندگی اش باید اطلاعات و دانش کافی داشته باشد، اما در ایران متأسفانه در مورد روابط جنسی اطلاعات کمی داده شده و اگر هم اطلاعاتی داده شده به صورت علمی و تخصصی بوده که برای مردم عادی غیر قابل دسترسی است .از این رو افراد،زمانی به متخصصین مراجعه می کنند که مشکلات آنان حاد شده و برای حلش خیلی دیر شده است .»
دکتر مجد در پاسخ به این سؤال که چرا در ایران در این مورد بسیار کم صحبت می شود و یا اصلاً صحبت نمی شود، می گوید: «البته ریشه اصلی ، مشکل فرهنگی است ، یعنی درهمه جوامع یکسری مسائل وجود دارد که مردم در موردش صحبت نمی کنند، یا خجالت می کشند یا دلایل دیگری دارد و این عادت در طول تاریخ گسترش پیدا کرده و مشکل یکسال یا دو سال هم نیست ، بلکه به قرن ها قبل برمی گردد.الآن هم سعی نشده که عرف جامعه شکسته شود، بلکه به زبان علمی یکسری مسائل ، به جامعه یاد داده می شود، اینکه زوج ها چه طور با هم زندگی کنند و...»
مجد در ادامه می گوید: «به هر حال باید قبول کرد که ارتباط جنسی یکی از مهم ترین ارکان یک زندگی مشترک است و کوچکترین خللی در این ارتباط، پایه های زندگی مشترک را ویران می کند و حتی باعث می شود که زن و شوهر به فکر جدایی بیفتند.البته این دلیل نمی شود که اگر یک زوج ارتباط جنسی سالمی داشته باشند، زندگی زناشویی شان هم خوب است و خوشبخت هستند، این فکر کاملاً اشتباه است ، زیرا ما پارامترهای زیادی برای گرمی زندگی زناشویی داریم ، اما باز هم می گویم این پارامتر خیلی تعیین کننده است .»
آمارها نشان می دهد که یک ارتباط مناسب ۶۰ تا ۷۰ درصد باعث رونق زندگی زناشویی می شود و متأسفانه دیده می شود که خیلی از طلاق ها به خاطر نداشتن یک ارتباط مناسب است .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد